و أما ما أورد علی الآیة. ص262، س15
مرحوم شیخ انصاری فرمودند اشکالاتی که بر استدلال به آیه نبأ وارد شده دو دسته است، یک دسته اشکالاتی که قابل جواب نیست که دو اشکال بود و بیانشان تمام شد. از اینجا وارد بیان دسته دوم از اشکالات میشود که قابل دفاع و جواب است.
دسته دوم: اشکالات قابل دفاع و نقد
در دسته دوم مرحوم شیخ به 8 اشکال اشاره نموده و آنها را نقد میفرمایند.
اشکال اول: تعارض بین آیه نبأ و آیات ناهیه از عمل به ظن
مستشکل میگوید حتی اگر مفهوم شرط یا وصف هم در آیه ثابت باشد باز هم نمیتوانیم بگوییم خبر واحد عادل حجت است زیرا این مفهوم آیه تعارض دارد با آیاتی که نهی میکنند از عمل به غیر علم و خبر ظنی. مستشکل معتقد است رابطه مفهوم آیه نبأ با منطوق آیات ناهیه از عمل به ظن، عام و خاص من وجه است لذا در مورد اشتراک تعارض میکنند. وجه اشتراک در عام و خاص من وجه و تعارض نسبت به وجه اشتراک، به سه بیان مطرح شده که مرحوم شیخ انصاری هر سه بیان را مطرح و نقد میفرمایند:
بیان اول: تعارض در خبر ظنی عادل
رابطه بین آیه نبأ و آیات ناهیه از عمل به ظن، عموم و خصوص من وجه است و در مورد اشتراکشان باید أصل عدم حجیت جاری نمود.
توضیح مطلب: دو دلیل داریم که رابطه آنها عام و خاص من وجه است. سه جلسه قبل ضمن بیان مقدمه منطقی توضیح دادیم در عام و خاص من وجه دو ماده افتراق داریم و یک ماده اجتماع.
دلیل اول: مفهوم آیه نبأ که میگوید خبر عادل حجت است چه خبر ظنی عادل و چه خبر قطعی عادل
دلیل دوم: آیات ناهیه میگویند نباید به خبر ظنی عمل کنید چه خبر عادل باشد چه خبر فاسق. مانند آیه 36 سوره مبارکه یونس و آیه
28 سوره مبارکه نجم که میفرماید: "إِنَّ الظَّنَّ لا یُغْنی مِنَ الْحَقِ شَیْئاً"
حال اگر رابطه این دو دلیل عام و خاص من وجه باشد دو ماده افتراق دارند و یک ماده اشتراک:
ماده افتراق اول: خبر قطعی عادل که مفهوم آیه نبأ میگوید حجت است اما آیات ناهیه نسبت به خبر قطعی، ساکتاند.
ماده افتراق دوم: خبر ظنی فاسق که آیات ناهیه میگویند حجت نیست اما مفهوم آیه نبأ نسبت به آن ساکت است.
ماده اجتماع: خبر ظنی عادل.
نسبت به خبر ظنی عادل مفهوم آیه نبأ میگوید حجت است اما آیات ناهیه میگویند حجت نیست.
نسبت به ماده اجتماع نمیدانیم حکم حجیت (مفهوم آیه نبأ) را جاری کنیم یا عدم حجیت (منطوق آیات ناهیه) را، هیچ یک از این دو دلیل بر دیگری ترجیح ندارد لذا تعارض و تساقط میکنند. نسبت به خبر عادل ظنی شک داریم که وظیفه چیست؟ میگوییم اصل اولی حرمت عمل به ظن است إلا ما خرج بالدلیل. پس خبر ظنی عادل حجت نیست. *
نقد بیان اول: رابطه عامین مطلق و مفهوم مقدم است.
مرحوم شیخ انصاری بیان اول را قبول ندارند لکن قبل از توضیح مطلب مرحوم شیخ، به یک مقدمه اصولی حاوی دو نکته اشاره میکنیم:
مقدمه اصولی: دو نکته نسبت به مفهوم شرط
در این مقدمه به دو نکته توجه کنید:
نکته اول: در مبحث مفهوم شرط در اصول فقه مرحوم مظفر خواندهایم که مفهوم تابع منطوق است و به عبارت دیگر موضوع در هر دو باید یکی باشد اگر منطوق از مجئ زید سخن میگوید مفهوم هم از عدم مجئ زید باید سخن بگوید نه از عدم مجئ بکر.
نکته دوم: دو جلسه قبل ضمن مقدمهای گفتیم اگر دو دلیل متعارض بودند و یکی از آن دو مشتمل بر علت حکم بود، دلیلی که مشتمل بر علت است أقوی و مقدم است.
مرحوم شیخ میفرمایند رابطه دو دلیل مذکور عام و خاص مطلق است نه من وجه. به عبارت دیگر اگر رابطه عامین من وجه باشد باید دو دلیل عام باشد که دو ماده افتراق و یک ماده اشتراک داشته باشند لکن در ما نحن فیه یک دلیل عام داریم و یک دلیل خاص.
دلیل عام: آیات ناهیه میگویند خبر ظنی حجت نیست مطلقا چه خبر عادل باشد چه فاسق.
دلیل خاص: مفهوم آیه نبأ میگوید خبر ظنی عادل حجت است.
پس اینکه گفتید مفهوم آیه نبأ عام است هم شامل خبر قطعی میشود هم شامل خبر ظنی، قبول نداریم زیرا حجیت قطع ذاتی است و لغو است که خداوند متعال در منطوق آیه نسبت به خبر قطعیِ فاسق حکمی صادر کند، این روشن است که خبر قطعی فاسق حجت است لذا منطوق آیه کاری به خبر قطعی فاسق ندارد بلکه میگوید خبر ظنی فاسق حجت نیست و نیاز به تبیّن دارد. حال که ثابت شد منطوق آیه عام نیست و فقط از خبر ظنی سخن میگوید مفهوم هم تابع منطوق است و موضوعشان یکی است. نتیجه اینکه مفهوم آیه نبأ عام نیست و فقط میگوید خبر ظنی عادل حجت است.
پس دو دلیل داریم: آیات ناهیه میگویند هیچ خبر ظنی حجت نیست. مفهوم آیه نبأ میگوید خصوص خبر ظنی عادل حجت است. نسبت به خبر ظنی عادل به کدام دلیل عمل کنیم؟ به مفهوم آیه نبأ عمل میکنیم زیرا مفهوم در اینجا اقوای از منطوق است، مفهوم نسبت به یک مورد جزئی و خاص که خبر ظنی عادل باشد حکم صادر میکند اما آیات ناهیه یک حکم عام برای موارد متعدد و زیادی صادر میکنند و چنانکه در بحث عام و خاص کتاب اصول فقه مرحوم مظفر خواندهایم دلیل خاص (مفهوم)، دلیل عام (آیات ناهیه) را تخصیص میزند. نتیجه عام و خاص این است که اخبار ظنی حجت نیستند الا خبر ظنی عادل که حجت است.
سؤال: شما در جلسه پنجم در جواب از ایراد اول به اشکال دوم فرمودید مفهوم اقوی از منطوق نیست لذا منطوق را مقدم کردید پس چرا در اینجا مفهوم را اقوی و مقدم میدانید؟
جواب: همانجا توضیح دادیم چون مفهوم، جمله شرطیهای بود که علتش در منطوق ذکر شده لذا منطوق مقدم شد.
تحقیق:
* برای توضیح این اصل اولی مراجعه کنید به کتاب اصول فقه مرحوم مظفر ابتدای جلد دوم ذیل مقدمه ششم با عنوان "المناط فی إثبات حجة الأمارة" قسمتی از عبارتشان چنین است: "فالقاعده تقتضی أن الظن بما هو ظن لایجوز العمل علی مقتضاه و لا الأخذ به لإثبات أحکام الله مهما کان سببه لأن لایغنی من الحق شیئا فی خَرصاً باطلا و إفتراءً محرّماً" مطلب ایشان را خلاصه کنید.
جلسه نهم (چهارشنبه، 98.07.10) بسمه تعالی
و ربما یتوهم أن للآیات. ص263، س10
کلام در دسته دوم از اشکالات وارد بر استدلال به آیه نبأ بر حجیت خبر واحد بود. گفتیم در دسته دوم هشت اشکال را بررسی میکنند که قابل نقد و جواب است و در نتیجه این هشت اشکال بر استدلال به آیه نبأ وارد نیست. اشکال اول تعارض بین مفهوم آیه نبأ با آیات ناهیة از عمل به ظن بود. مستشکل معتقد بود رابطه مفهوم آیه نبأ با منطوق آیات ناهیه از عمل به ظن، عام و خاص من وجه است لذا در مورد اشتراک تعارض میکنند. وجه اشتراک در عام و خاص من وجه و تعارض نسبت به این وجه اشتراک، به سه بیان مطرح شده که مرحوم شیخ انصاری هر سه بیان را مطرح و نقد میفرمایند بیان اول، تعارض در خبر ظنی عادل بود که گذشت.
بیان دوم: تعارض در خبر ظنی عادل در انفتاح باب علم
قبل از توضیح مطلب به یک مقدمه اصولی اشاره میکنیم:
مقدمه اصولی: تبیین دو اصطلاح انسداد و انفتاح
در کتاب اصول فقه مرحوم مظفر خواندهایم دو عنوانی که اصولیان متأخر ابداع کرده و در باب حجیت خبر واحد بکاربردهاند اصطلاح انسداد و انفتاح باب علم یا علمی است. مقصود از علم، یقین و قطع به حکم شرعی است و مقصود از علمی، ظن و اطمینان به حکم شرعی است که مانند علم حجت است لذا آن را علمی یعنی شبیه علم نامیدهاند. پس چهار اصطلاح در این زمینه چنین است:
انسداد باب علم: یعنی راه علم و قطع به احکام شرعی مسدود است به جهت عدم دسترسی به امام معصوم
انسداد باب علمی: یعنی راه اطمینان و ظن معتبر به احکام شرعی مسدود است به جهت عدم حجیت اطمینان.
انفتاح باب علم: راه علم و قطع به احکام شرعیه مفتوح و باز است.
انفتاح باب علمی: اطمینان و ظن قوی، مانند علم حجت و معتبر، و روایات موجود راه رسیدن به اطمینان به حکم شرعی است.
بعضی مانند مرحوم میرزای قمی صاحب قوانین الأصول معتقد به انسداد باب علم و علمی و حجیت مطلق ظن هستند که به اینان انسدادی گفته میشود، لکن مشهور اصولیان معتقدند باب علم و قطع به معظم احکام شرعی منسد است و لکن باب علمی به احکام شرعی مفتوح میباشد که به اینان انفتاحی گفته میشود. *
مستشکل میگوید ما دو دلیل عام داریم که رابطهشان عامین من وجه است:
دلیل اول: (مفهوم آیه نبأ) خبر ظنی عادل حجت است چه در زمان انسداد باب علم چه در زمان انفتاح باب علم.
دلیل دوم: (منطوق آیات ناهیه) در زمان انفتاح باب علم خبر ظنی حجت نیست چه خبر عادل چه فاسق.
پس هر دو دلیل از جهتی عام و از جهتی خاص هستند، دلیل اول (مفهوم آیه نبأ) عام است و شامل انسداد و انفتاح است اما فقط به خبر عادل نظر دارد، دلیل دوم (منطوق آیات ناهیه) هم عام است و شامل عادل و فاسق میشود اما در خصوص انفتاح باب علم جاری است و الا اگر باب علم منسد باشد که مسلّماً ظن و اطمینان حجت خواهد بود زیرا از طرفی نمیتوانیم تکالیف شرعیه را رها کنیم و از جهت دیگر وقتی راه علم منسد است چارهای جز عمل به احکام شرعیه از راه ظن و اطمینان نداریم. پس دلیل دوم میگوید تا زمانی که باب علم و قطع به احکام شرعیه مفتوح است حق عمل به ظن ندارید.
ماده افتراق اول: خبر عادل در زمان انسداد. مفهوم آیه نبأ میگوید حجت است و آیات ناهیه نسبت به آن ساکتاند.
ماده افتراق دوم: خبر ظنی فاسق در زمان انفتاح. آیات ناهیه میگوید حجت نیست و مفهوم آیه نبأ نسبت به آن ساکت است.
ماده اشتراک: خبر ظنی عادل در انفتاح باب علم یا علمی. نسبت به این ماده اشتراک مفهوم آیه نبأ میگوید حجت است اما آیات ناهیه میگویند حجت نیست. پس تعارض شد بین دو دلیل، شک داریم و نمیدانیم حکم ماده اجتماع حجیت است یا عدم حجیت، دو دلیل مذکور تعارض دارند لذا میرویم سراغ اصل عملی که عدم حجیت مطلق ظنون باشد. گفتیم أصالة حرمة العمل بالظن جاری و نتیجه میگیریم خبر ظنی عادل در انفتاح باب علم حجت نیست.
نتیجه اینکه آیه نبأ نمیتواند دلالت کند بر حجیت خبر ظنی عادل در انفتاح باب علم.
نقد بیان دوم: رابطه عامین مطلق و مفهوم مقدم است.
مرحوم شیخ دو اشکال به بیان دوم دارند:
اشکال اول: میفرمایند ما قبول نداریم که آیات ناهیه فقط مختص انفتاح باب علم باشد بلکه عام هستند و هم شامل انسداد باب علم است هم انفتاح باب علم. بنابراین رابطه بین دو دلیل عامین مطلق است و تخصیص اتفاق میافتد.
توضیح مطلب: آیات ناهیه میگویند خبر ظنی حجت نیست مطلقا چه از عادل چه از فاسق و چه در انسداد و چه در انفتاح. اما مفهوم آیه نبأ میگوید در خصوص عادل خبر ظنی عادل حجت است است در انفتاح و انسداد، پس مفهوم آیه نبأ آیات ناهیه را تخصیص میزند و در نتیجه میگوییم خبر ظنی حجت نیست در انسداد و انفتاح باب علم الا خبر ظنی عادل که خبر ظنی عادل حجت است.
اشکال دوم: اگر پافشاری کنید بر اینکه آیات ناهیه فقط شامل زمان انفتاح میباشد لذا رابطه دو دلیل عامین من وجه است، میگوییم بالأخره نسبت به زمان انسداد آیات ناهیه ساکتاند و مفهوم آیه نبأ میگوید خبر ظنی عادل در انسداد باب علم حجت است و همین مقدار برای استدلال کننده به آیه نبأ کافی است و ثابت میکند حجیت خبر واحد را در زمان انسداد باب علم.
تحقیق:
* برای یادآوری بحث انسداد و انفتاح مراجعه کنید به کتاب اصول فقه مرحوم مظفر که در ابتدای جلد دوم صفحه 29 تا 31 ضمن مقدمات مباحث حجج، در مقدمه 9 و 10 با عنوان: "الظن الخاص و الظن المطلق" و "مقدمات دلیل الإنسداد" به این بحث پرداختهاند. ایشان برای دلیل انسداد به چهار مقدمه اشاره میکنند. خلاصه کلام ایشان در این سه صفحه را یادداشت کرده و ارائه دهید.
همچنین میتوانید به کتاب اصطلاحات الأصول مرحوم مشکینی ذیل اصطلاح انسداد مراجعه کنید. اصطلاحات اصولی در این کتاب بر اساس ترتیب الفبائی تدوین و تبیین شده که آشنایی شما با این کتاب مفید خواهد بود.
پیش تحقیق:
برای بحث جلسه بعد و توضیح بیان سوم نیاز به آشنایی با یکی از اصطلاحات اصولی داریم با عنوان "انقلاب نسبت". در رابطه با این اصطلاح در اصطلاحنامه های اصولی مطالعه کنید از جمله اصطلاحات الأصول مرحوم مشکینی.
به مناسبت چهارشنبه: تحکیم برنامههای درسی
سه هفته از آغاز سال تحصیلی 98-99 میگذرد و تا الآن باید برنامههای خودتان در زمینه کلاس، هم مباحثه و زمان مطالعه و مباحثه را برنامه ریزی کرده باشید.
نسبت به چگونگی حضور در کلاس، مطالعه، تحقیق و مباحثه نکاتی را به صورت کلی توضیح دادهام که در برگه مستقلی تقدیم حضورتان میشود. اگر در زمینههای مذکور هنوز به نتیجه نرسیدهاید و یا مباحثه را آغاز نکردهاید باید احساس خطر کنید زیرا این بی نظمی به شدت میتواند به تمام سال تحصیلی تان سرایت کند و با توجه به اینکه از فضای برنامه ریزی شده مدرسه در پایه های یک تا شش خارج شدهاید ممکن است تحیّر در بعض برنامهها و پیدا کردن هم بحث، روحیه و انگیزه شما برای کار علمی قویّ را تضعیف کند و آفت بزرگتر آن است که بی تفاوتی نسبت به مطالعه و مباحثه و فعالیت علمی، به پایهها و سالهای بعد هم سرایت کند.
جلسه دهم (شنبه، 98.07.13) بسمه تعالی
و الثانی: بأنّ خروج ما خرج. ص263، س15
کلام در اشکالاتی بود که به نظر مرحوم شیخ انصاری قابل جواباند، اشکال اول تعارض بین مفهوم آیه نبأ با آیات ناهیة از عمل به ظن بود. مستشکل معتقد بود رابطه بین این دو دلیل عام و خاص من وجه است لذا در مورد اشتراک تعارض میکنند. وجه اشتراک در عام و خاص من وجه و تعارض در این وجه اشتراک، دو بیان در تبیین عام و خاص من وجه نقد شد.
بیان سوم: تعارض بعد از دو تخصیص
در بیان سوم مستشکل به صورت مستقیم بین مفهوم آیه نبأ و منطوق آیات ناهیه مدعی تعارض و عام و خاص من وجه نیست بلکه با اضافه نمودن یک واسطه، نسبت بین دو دلیل محل بحث را تبدیل به عام و خاص من وجه میکند.
توضیح مطلب: مستشکل در بیان اول و دوم معتقد بود رابطه بین مفهوم آیه نبأ و منطوق آیات ناهیه از عمل به ظن، عام و خاص من وجه است و مرحوم شیخ انصاری هر دو بیان را نقد فرمودند و نتیجه گرفتند رابطهشان عام و خاص مطلق است. مستشکل میگوید اگر هم بپذیریم رابطه بین آندو عام و خاص مطلق است اما باز هم با اضافه شدن دلیل سومی، رابطهشان تبدیل میشود به عام و خاص من وجه و همان تعارض و نهایتا تقدیم أصالة حرمة العمل بالظن جاری است.
قبل از توضیح مطلب به یک مقدمه اصولی اشاره میکنیم:
مقدمه اصولی: انقلاب نسبت
در جلسات گذشته ضمن یک مقدمه منطقی اشاره کردم به تقسیم نسبت بین دو دلیل که مرحوم مظفر در المنطق میفرمایند چهار قسم نسبت داریم، تباین، تساوی، عام و خاص من وجه و عام و خاص مطلق. اصطلاحی است در علم اصول با عنوان انقلاب نسبت. یعنی گاهی دو دلیل در مرحله اول رابطهشان مثلا عام و خاص مطلق است اما با اضافه شدن یک دلیل دیگر رابطهشان منقلَب و دیگرگون شده و تبدیل به نسبت دیگری میشود. به این مسأله انقلاب نسبت گفته میشود. انقلاب نسبت گونههای مختلفی دارد زیرا نسبتها قبل و بعد از انقلاب میتوانند متفاوت باشند مثلا ممکن است ابتدا نسبت بین دو دلیل تباین باشد اما بعد از انقلاب تبدیل به عام و خاص من وجه شوند. بین اصولیان در حجیت انقلاب نسبت اختلاف است. مرحوم شیخ انصاری انقلاب نسبت را قبول ندارند. مثالی که مرحوم شیخ هم استفاده کردهاند چنین است (یک دلیل عام داریم که دو خاص دارد):
دلیل اول: أکرم العلماء (عام)؛ دلیل دوم: لاتکرم الفساق من النحاة (خاص اول)؛ دلیل سوم: لاتکرم الفساق من العلماء (خاص دوم)
ـ رابطه بین دلیل اول با دوم عام و خاص مطلق است. (أکرم العلماء إلا الفساق من النحاة)
ـ رابطه بین دلیل اول با سوم هم عام و خاص مطلق است. (أکرم العلماء إلا الفساق)
برای اینکه نسبت بین این أدله از عام و خاص مطلق تبدیل به عام و خاص من وجه شود ابتدا دلیل اول، دلیل دوم را تخصیص میزند و رابطه نتیجه آن در سنجش با دلیل سوم میشود عام و خاص من وجه.
رابطه بین دلیل الف و ب عام و خاص من وجه است یعنی دو ماده افتراق و یک ماده اشتراک دارند:
ماده افتراق اول: اکرام عالم عادل، که دلیل الف میگوید واجب است و دلیل ب ساکت است.
ماده افتراق دوم: اکرام فاسق نحوی که دلیل ب میگوید حرام است و دلیل الف نسبت به حکم حرمت ساکت است.
ماده اجتماع: فاسق غیر نحوی که دلیل الف میگوید اکرامش واجب است و دلیل ب میگوید اکرامش حرام است.
مستشکل میگوید ما در اصل سه دلیل داریم که باید رابطه هر سه را با هم بسنجیم:
دلیل اول: آیات ناهیه از عمل به ظن میگویند: همۀ ظنون غیر حجتاند مطلقا (چه ظن حاصل از خبر عادل چه فاسق)
دلیل دوم: أدله حجیت بینة میگویند: بیّنة و شهادت عادل در موضوعات خارجی حجت است.
دلیل سوم: مفهوم آیه نبأ میگوید: خبر عادل حجت است مطلقا (چه خبر از احکام شرعی باشد، چه از موضوعات خارجی مثل ملکیّت زید)
ابتدا رابطه بین دلیل اول و دوم را بررسی میکنیم سپس نتیجه آن را با دلیل سوم که ملاحظه کنیم میشود عام و خاص من وجه:
مستشکل میگوید رابطه بین دلیل 1 و 2 عام و خاص مطلق است که از جمع بین این دو دلیل دلیل الف به دست میآید که:
همه ظنون حجت نیستند إلّا ظن حاصل از خبر بینة (در موضوعات).
حال این نتیجه را دلیل الف مینامیم و دلیل 3 را هم دلیل ب مینامیم، رابطه دلیل الف و ب عام و خاص من وجه است:
ماده افتراق اول: خبر ظنی فاسق که دلیل الف میگوید حجت نیست و دلیل ب ساکت است.
ماده افتراق دوم: خبر قطعی عادل در موضوعات که دلیل الف ساکت است و دلیل ب میگوید حجت است.
ماده اجتماع: خبر عادل در احکام که دلیل الف میگوید حجت نیست و دلیل ب میگوید حجت است.
در ماده اجتماع تعارض میشود هیچ کدام از دو دلیل مقدم نیست لذا در مقام شک به اصل عملی "أصالة حرمة العمل بالظن" عمل میکنیم و میگوییم ظن حاصل از خبر واحد عادل در احکام حجت نیست.
نتیجه: پس آیه نبأ نتوانست ثابت کند خبر واحد عادل در احکام حجت است.
و أمثالها مما خرج. ص263، س12 مرحوم شیخ در این عبارت اشاره به مثال دومی کردهاند که مثلا فتوای مجتهد باشد. لذا در مثالهای بالا از رابطه بین دو دلیل یک بار میتوان از بیّنة (در موضوعات) استفاده کرد که توضیح دادیم و بار دیگر از فتوای مجتهد (در احکام) استفاده نمود که میتوانید با جایگزین کردن عنوان موضوعات با احکام و بینة با فتوای مجتهد مثال دوم را هم تطبیق کنید.
و الثانی: بأنّ خروج .
نقد بیان سوم: انقلاب نسبت و باطل است.
ترجمه عبارت: خروجِ ما خرج یعنی خروج أدله حجیت بینه در موضوعات (دلیل2) از أدله حرمت عمل به ظن (دلیل1) این خروج و تخصیص بین دلیل 1 و 2 موجب نمیشود مفهوم آیه نبأ (دلیل3) عام باشد (یعنی قبل از اینکه دلیل 1 توسط دلیل 2 تخصیص بخورد، رابطه دلیل 1 و 3 عام و خاص مطلق بود و همانطور باقی میماند و تخصیص بین 1و2 سبب نمیشود رابطه دلیل 1و3 تبدیل به عام و خاص من وجه شود.
توضیح مطلب: شیخ انصاری میفرمایند شما در بیان سوم مرتکب انقلاب نسبت شدهاید که ما در اواخر رسائل در مبحث تعادل تراجیح آن را نقد کردهایم. وقتی یک دلیل عام داشته باشیم و دو یا سه خاص داشته باشد این خاصها همه در عرض یکدیگر بر عام وارد میشوند و رابطه بین عام و یک یک آنها عام و خاص مطلق است. کلمات نورانی اهل بیت تماما نور واحد است و گویا از یک نفر صادر شده است پس نباید اول عام را با یک خاص سنجید سپس نتیجه آن را با خاص دیگر سنجید زیرا عرف چنین نمیکند بلکه عرف میگوید یک عام است که چندین خاص آن را تخصیص زده است در مثال مذکور در مقدمه، عام میگوید اکرام همه علماء واجب است و این عام دو بار تخصیص خورده یک بار فاسق نحوی از آن خارج شده و بار دیگر کلّ فساق از آن خارج شده است. در ما نحن فیه هم یک آیات ناهیه داریم که عام است و از عمل به تمام ظنون نهی میکند و چند خاص داریم یعنی بینه عادل، فتوای مجتهد و خبر واحد عادل از آن خارج شده است.
نتیجه اینکه مرحوم شیخ میفرمایند اثبات تعارض بین مفهوم آیه نبأ و منطوق آیات ناهیه از عمل به ظن، عام و خاص من وجه نیست بلکه عام و خاص مطلق است لذا تصویر ماده اجتماع و تعارض در آن و تقدیم أصالة حرمة العمل بالظن صحیح نیست.
پس اشکال اول بر استدلال آیه نبأ بر حجیت خبر واحد عادل وارد نبود.
جلسه یازدهم (دوشنبه، 98.07.15) بسمه تعالی
و منها: أنّ مفهوم الآیة. ص264، س6
اشکال دوم: تناقض با إخبار سید مرتضی
دومین اشکالی که به دلالت آیة نبأ بر حجیت خبر واحد وارد شده و مرحوم شیخ انصاری آن را قابل نقد میدانند این است که مستشکل میگوید:
الف: فرضا مفهوم آیه نبأ را دالّ بر حجیت خبر واحد عادل میدانیم.
ب: مرحوم سید مرتضی و أتباعشان مانند مرحوم ابن ادریس به عنوان خبر دهندۀ واحدِ عادل فرمودهاند به اجماع علماء خبر واحد حجت نیست. اجماع هم کاشف از رأی معصوم است.
نتیجه: اگر بپذیریم آیه نبأ مفهوم دارد و میگوید خبر عادل حجت است این سبب عدم حجیت مفهوم آیه نبأ میشود زیرا بنابر قبول مفهوم آیه نبأ باید بپذیریم خبر سید مرتضی هم حجت و صحیح است که میگوید خبر واحد حجت نیست. لذا برای رفع این تناقض میگوییم آیه نبأ مفهوم ندارد و فقط به خبر مرحوم سید مرتضی عمل میکنیم.
نقد اشکال دوم:
مرحوم شیخ انصاری سه جواب به اشکال دوم دارند.
جواب اول: آیه نبأ خبر حسّی را میگوید نه حدسی
قبل از توضیح جواب اول مرحوم شیخ انصاری یک مقدمه کوتاه اصولی بیان میکنیم:
مقدمه اصولی: خبر حسّی و خبر حدسی
خبری که یک مخبِر و خبر دهنده بیان میکند از این جهت که خودش چگونه این خبر را دریافت کرده دو قسم است:
قسم اول: خبر حسّی. خبری که مخبِر با یکی از حواس پنجگانه خود دریافت کرده که عموما در مباحث فقهی اصولی مقصود حسّ شنوایی است که در قولِ معصوم با شنیدن و در فعل و تقریر معصوم با دیدن یا شنیدن، یک مخبِر و روای از نظر امام معصوم مطلع میشود.
قسم دوم: خبر حدسی. خبری که گوینده خبر بر اساس حدس و تخمین به نکتهای اعتقاد پیدا کرده و از آن خبر میدهد مانند خبر دادن از اجماع فقهاء نسبت به یک امر خاص. (اجماع منقول یک خبر حدسی است)
مرحوم شیخ اعظم انصاری میفرمایند در مباحث بررسی حجیت اجماع منقول گفتیم آیه نبأ فقط شامل خبر حسّی میشود نه خبر حدسی لذا آیه نبأ دلالت بر حجیت خبر واحد حدسی (نقل اجماع) نمیکند و در نتیجه آیه نبأ بدون معارض حجت است.
جواب دوم: تعارض با إخبار شیخ طوسی
مرحوم سید مرتضی خبر دادهاند از اجماع فقهاء بر عدم حجیت خبر عادل اما در مقابل ایشان مرحوم شیخ طوسی هم خبر دادهاند از اجماع فقهاء بر حجیت خبر واحد. نتیجه اینکه این دو خبر و این دو نقل اجماع تعارض و تساقط میکنند لذا آیه نبأ میتواند بدون وجود معارض دلالت کند بر حجیت خبر واحد.
جواب سوم: عدم امکان شمول آیه نسبت به خبر سید مرتضی
میفرمایند اصلا امکان ندارد که آیه شامل خبر سید مرتضی هم بشود و در نتیجه منجر به تناقض شود، به عبارت دیگر اگر بگوییم آیه نبأ شامل این خبر سید مرتضی هم میشود سه تالی فاسد دارد:
تالی فاسد یکم:
قبل از بیان اولین تالی فاسد، دو مقدمه کوتاه فلسفی اشاره میکنیم:
مقدمه فلسفی اول: استام بین وجود و عدم شیئ
در فلسفه ثابت است که اگر وجود یک شئ مستم عدمش باشد اصلا امکان ندارد آن شئ وجود بگیرد. به عبارت دیگر اگر لازمه وجود یک شئ معدوم شدن و از بین رفتنش باشد خوب از ابتدا وجود نمیگیرد و محقق نمیشود.
مقدمه فلسفی دوم: عدم شمول دلیل نسبت به خودش
در فلسفه ثابت شده یک دلیل هیچگاه شامل خودش نمیشود. در کتب فلسفی از جمله شرح منظومه مرحوم سبزواری مثال معروفی برای این نکته مطرح است که اگر زید بگوید "کلّ خبری کاذب" زید بگوید هر چه من میگویم دروغ است. آیا این حکم شامل همین جمله هم میشود یعنی میتوانیم بگوییم پس همین کلام زید هم دروغ است؟
این را توجیه میکنند و میگویند این جمله شامل خودش نمیشود یعنی تمام خبرهای زید دروغ است غیر از همین جمله که گفت "کل خبری کاذب" یعنی این جمله او صادق و راست است.
میفرمایند مرحوم سید مرتضی خبر داده به اینکه به اجماع فقهاء، خبر واحد حجت نیست، حال اگر آیه نبأ شامل این خبر سید مرتضی بشود و بگوید خبر سید مرتضی حجت است و باید به آن عمل نمود نتیجهاش این است که هیچ خبر واحدی حجت نیست حتی همین خبرِ سید مرتضی، پس از حجیّت خبر سید مرتضی لازم آمد عدم حجیت خبر سید مرتضی. لذا از ابتدا میگوییم آیه شامل خبر سید مرتضی که إخبار از اجماع منقول است، نمیشود.
سؤال: سید مرتضی یک خبر داده که "به اجماع فقهاء خبر واحد حجت نیست" این کلام سید مرتضی و عدم حجبت خبر واحد شامل خود این دلیل و این جمله نمیشود، لذا خود این خبر، حجت و صحیح است. پس آیه نبأ این خبر سید مرتضی را هم حجت میکند لذا منجر به تناقض خواهد شد و اشکال بازمیگردد.
جواب: مرحوم شیخ میفرمایند قبول داریم که در مثال "کل خبری کاذب" دلیل شامل خودش نمیشود و این یک جمله دیگر دروغ نیست زیرا این جمله انصراف دارد به خبرهایی غیر از خودش، لکن در ما نحن فیه کلام مرحوم سید مرتضی صرفا یک خبر نیست بلکه یک معیار مطرح کردهاند و میفرمایند هر خبری که واحد بود، حجت نیست و این معیار و ملاکِ واحد بودن، در خود خبر ایشان هم هست پس خبرشان حجت نیست. لذا سید مرتضی که معتقدند خبر واحد حجت نیست اگر ما از خود ایشان بپرسیم فتوای شما یا إدعای اجماع شما به واسطه یک خبر واحد به ما رسیده آیا به آن اعتنا کنیم یا نه؟ خود ایشان میگویند به آن اعتنا نکنید زیرا خبر واحد است.
نتیجه: پس امکان ندارد آیه شامل خبر سید مرتضی بشود (و از دخول خبر سیدمرتضی در آیه خروج آن لازم میآید)
تالی فاسد دوم:
از اشکال اولمان دست بر میداریم و میگوییم ممکن است خبر سید مرتضی داخل در آیه باشد و آیه بگوید این خبر سید مرتضی هم حجت است اما تالی فاسد دومِ چنین کلامی این است که به اجماع علماء چه معتقدان به حجیت خبر واحد چه منکران حجیت خبر واحد، آیه نبأ شامل این خبر سید مرتضی نمیشود.
توضیح مطلب: منکران حجیت خبر واحد که اصلا مفهوم آیه نبأ را قبول ندارند، پس آنان میگویند با آیه نبأ نمیتوان ثابت کرد این خبر مرحوم سید مرتضی حجت است. معقتدان به حجیت خبر واحد هم میگویند خبر مرحوم سید مرتضی خطا است لذا ما به آیه عمل میکنیم و خبر واحد را حجت میدانیم. در نتیجه هر دو دسته معتقدان و منکران حجیت خبر واحد میگویند آیه نبأ شامل این خبر ایشان نمیشود.
فتأمل. ظاهرا اشاره به این نکته است که منکران میگویند اصلا خبر واحد حجت نیست لذا دیگر به آیه نبأ کاری ندارند که شامل این خبر سید مرتضی میشود یا نمیشود، لذا نمیتوان به منکران نسبت داد که گفتهاند آیه شامل خبر سید مرتضی نمیشود و چه بسا عدم شمول به جهتی دیگر باشد بنابراین اجماع هم وجود ندارد.
تالی فاسد سوم خواهد آمد ان شاء الله
جلسه دوازدهم (سهشنبه، 98.07.16) بسمه تعالی
و أما ثالثا: فلو سلّمنا. ص265، س6
کلام در دومین اشکال از اشکالاتی بود که مرحوم شیخ انصاری بر دلالت مفهوم آیه نبأ بر حجیت خبر واحد، وارد نمیدانند و از آن اشکالات جواب میدهند. مستشکل در اشکال دوم فرمود اگر مفهوم آیه نبأ دال بر حجیت خبر واحد باشد پس خبر مرحوم سید مرتضی به عنوان یک واحدِ عادل هم باید حجت باشد، حال مرحوم سید مرتضی خبر داده که به اجماع فقهاء شیعه خبر واحد حجت نیست، این خبر سید مرتضی در تناقض است با مفهوم آیه نبأ لذا میگوییم آیه نبأ دلالت بر چنین مفهومی ندارد.
مرحوم شیخ انصاری سه جواب به اشکال دوم میدهند. در جواب سوم فرمودند اصلا امکان ندارد مفهوم آیه نبأ شامل خبر سید مرتضی شود زیرا سه تالی فاسد دارد. دو تالی فاسد گذشت.
تالی فاسد سوم:
قبل از بیان این تالی فاسد هم یک مقدمه اصولی اشاره میکنیم:
مقدمه اصولی: استعمال لفظ در دو معنای متناقض
در مباحث الفاظ اصول فقه مرحوم مظفر خواندهایم که مشهور اصولیان معتقدند استعمال لفظ در اکثر از معنا جایز نیست. یعنی در در یک استعمال نمیتوان یک لفظ را در دو معنا بکار برد.
نکته اضافهای که در اینجا اشاره میکنیم این است که اگر هم معتقد باشیم به جواز استعمال لفظ در اکثر از معنا اما استعمال لفظ در دو معنای متناقض در یک استعمال واحد، ممکن نیست.
اگر مفهوم آیه بنأ بخواهد این خبر مرحوم سید مرتضی را هم حجت قرار دهد لازم میآید خداوند دو معنای متناقض را در آیه اراده کرده باشد. زیرا با توجه به خبر مرحوم سید مرتضی ما دو دسته خبر خواهیم داشت:
دسته اول: مجموعه خبرهای واحد.
دسته دوم: خبر مرحوم سید مرتضی.
خبر مرحوم سید مرتضی میگوید أخبار آحاد که دسته اولاند حجت نیستند. اگر مفهوم آیه نبأ بخواهد شامل هر دو دسته شود لازم میآید خداوند متعال در یک استعمال دو مفهوم متناقض را اراده کرده باشد. پس برای رفع تناقض، مفهوم آیه نبأ باید فقط شامل یک دسته شود و به عبارت دیگر دو راهکار وجود دارد:
1. آیه نبأ فقط خبر سید مرتضی را شامل میشود و میگوید فقط خبر سید مرتضی حجت است و سید مرتضی هم فرموده تمام أخبار آحاد حجت نیستند.
2. آیه نبأ فقط شامل دسته اول میشود و شامل خبر مرحوم سید مرتضی نمیشود.
میفرمایند متعینا باید بگوییم راهکار شماره دو صحیح است لذا مفهوم آیه نبأ شامل خبر سید مرتضی نمیشود لذا تناقض مرتفع میشود.
سؤال: چرا شما راهکار دوم را انتخاب کردید ما راهکار اول را انتخاب میکنیم و میگوییم آیه دال بر حجیت خبر سید مرتضی است و خبر سید مرتضی هم میگوید تمام أخبار آحاد نامعتبرند.
جواب: مرحوم شیخ انصاری میفرمایند:
اولا: اگر راهکار اول را انتخاب کنید تخصیص اکثر لازم میآید زیرا فرض این بود که تمام أخبار آحاد دو دسته شد یک دسته فقط شامل یک خبر سید مرتضی است و دسته دیگر هزاران خبر واحد را شامل است، اگر مفهوم آیه نبأ فقط شامل خبر سید مرتضی شود یعنی تمام أخبار آحاد را از مفهوم آیه خارج کرده و یک مورد را باقی گذاشته که خبر سید مرتضی باشد. این هم تخصیص اکثر و از مولای حکیم قبیح است. مثل اینک آیه ,دلیل ,نبأ ,حجت ,عام ,مفهوم ,آیه نبأ ,سید مرتضی ,مفهوم آیه ,عام و ,و خاص ,آیات ناهیه میگویند ,میکنیم مقدمه اصولی ,اشاره میکنیم مقدمه ,حرمة العمل بالظن
درباره این سایت